نه شاعرم تا بتونم واسه نگاهت غزل بگم
نه قادرم تا بتونم واسه چشات قصد بگم
فقط اینو خوب میدونم تا زنده ام تا جون دارم دوست دارم.......
برگـَـــرد..
يادتـــــ ــ ـ را جا گذاشتــــ ـــ ـي..
نمي خواهم عُــمري به اين اميد باشَـــ ـــ ـم
كه براي بُردنَش بر مي گردي ..
به نام کلام دروغین عشق برید ادامه مطلب
چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم
اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت
و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ
خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و
همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده
قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.
از آن لحظه ای که رفتی در غم عشقت سوختم و با لحظه های تنهایی ساختم.
نمی توانستم از او که مدتها همدل و همزبانم بود جدا شوم ،
اما تو رفتی و تنها یک قلب شکسته سهم من از این بازی عشق بود
??o?†i?uê?
گاهی سخت می شود … ❤دوستش داری و نمی داند ❤دوستش داری و نمی خواهد
❤دوستش داری و نمی آید
دوستش داری و سهم تو از بودنش
فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت
❤دوستش داری و سهم تواز این همه ، تنهایی است ....
فقـــط خــواستـــمــ... اونـــیـ کـــه دنیــــایــ منــــهـــ ؛
به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایت خشک شد !
به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم ! به حرمت بوسه هایمان ! نه ! تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی ! قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد ! قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم .
داستان عاشقانه بهنام و مرجان (دو فرشته عاشق )
دوستان گلم این بار داستان زیبای بهنام عزیز که برام فرستاده بود
رو براتون بزارم. ... پیشنهاد میکنم از دست ندید و تا آخرش بخونید.
قصه از اونجا شروع شد که پدرم ورشکست شد
وما از استان البرز به سراسیاب ملارد کوچ کردیم .
من 15سال بیشتر نداشتم هم کار میکردم وهم درس میخوندم
خلاصه یک روز داشتم شیشه شکسته خونمونو عوض میکردم
که چشمم افتاد به دختری که تو بالکن خونه روبرویی بود؛دلم لرزید
بدنم به لرزش افتاد انگار میشناختمش مات نگاه کردنش شدم.
از روز به بعد همه کارم شده بود نگاه کردن از پشت شیشه به خونه روبرویی
هرسری که میدیدمش دلم بیشتر وبیشتر میلرزید
بالاخره دلو به دریا زدم یه شب بارونی گیتارمو به دست گرفتمو
با صدای بلند اهنگ سیاوش قمیشی که بلد بودمو خوندم:
شب .... شب که میشه تو کوچه غم اشک من میشه ستاره
من وقتی چشمامو به ابرا میدم اسمون بارون به باره
میخونم اخ که دیگه فرنگیز عشق تو داغونم کرد
به کی بگم که چشمات منو تو غصه داغونم کرد .....
اون امد بیرون وای خدا انگار صدام به لرزه افتاد شعرمو ادامه دادم تو خونه تنها بودم
منو نگاه میکرد با هر نگاهش یه تیر انگار به قلبم اثابت می کرد.
شعرم تموم شد خنده ایی کردو رفت داخل دلم بیشتر گرفته تر شد.
برو ادامه مطلب
??o?†i?uê?
آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !!
بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی
بشمار ،تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی
بشمار ، تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی
فصل زردی بود ، تو چقدر سبز بودی ؟
جوجه ها را بعدا با هم میشماریم . . .
شب یلدا شد و رفتی و از غم خوانده ام
از این هجرت به آن شب گیسوان افشانده ام
گذشت اما هزاران شب از آن هجران و من
اسیر آن شب یلدای جانسوز مانده ام
شب یلدا بر همه مبااااااارک باد
.
??o?†i?uê?
دیگر تنها نیستم در کلبه تنهاییم
با داشته هایم سر گرمم در سالهای دوری از تو
حنجره ای دارم برای فرو بردن بغض
چشم هایی که می بارند همچون ابر زمستانی
لبهایی که دوخته شدند تا سکوت را فریاد زنند
دستهایی که خالی مانده اند از دستان مهربان تو
پاهایی که مانده اند در ابتدای راه رفته ات
وپنجره ای که در پشت آن روح بی پاسخ من
چشم بر کوچه بن بست دارد
در شبهای بی فروغی که ستاره چشمانت روشنگر آن نیست
وقتی که مرا دور می زنی ؛
یادت باشد که
عشق را در میدان من آموختی ….
دوباره به من خواهی رسید ،
شک نکن
به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم.یا پاشیدن زهر نا مرديت را
خنجری از پشت در قلبم فرو رفت پشت سرم را نگاه کردم .. کسی جز تو نبود محبت به نامرد ، كردم بسي محبت نشايد به هر نا كسي تهي دستي و بي كسي درد نيست كه دردي چو ديدار نامرد نيست
ترکت میکنم ، تا هر سه راحت شویم ! من ، تو و رقیبم !
من از قید تو ، او از قید من و تو از قید خیانت . . . حداقل اگر خیانت کردی و رفتی آنقدر انسان باش که بگی خیانت کردم ، نگو تو بد بودی !
می دانی ؟!
دلم یک آمدن می خواهد ، بی هیچ رفتنی و یک همدم که خیانت نداند ! گمان کردم که با من همدل و همراه و همدردی ، به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی
نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درامدی. نفرین بر آن مرامی که اینگونه به اعتمادم خیانت کرد نمیبخشمت
?-†?êmê§ |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد